📝 یادداشت/
پایتخت ۷؛ چهره پنهان یک واقعیت تلخ
در این یادداشت، سریال «پایتخت ۷» را بهعنوان آینهای از ساختار حکمرانی، رسانه و جامعه ایران تحلیل میکنیم؛ از نقی معمولی تا حذف چهرهها.

📝 یادداشت/
در این یادداشت، سریال «پایتخت ۷» را بهعنوان آینهای از ساختار حکمرانی، رسانه و جامعه ایران تحلیل میکنیم؛ از نقی معمولی تا حذف چهرهها.
به گزارش آشکار، مصطفی هدایی در یادداشتی نوشت: سریال «پایتخت ۷» تنها بازگشت یک مجموعه تلویزیونی محبوب نبود؛ بلکه تکرار هوشمندانهای از یک زیست اجتماعی و تماشاگرانهترین نقد ساختار سیاسی ـ رسانهای در ایران است. آیا نقی معمولی، نماینده یک جامعه است؟
در روزگاری که اغلب سریالهای تلویزیونی نهتنها مخاطب ندارند بلکه حتی به تیترهای خبری هم بدل نمیشوند، بازگشت سریال «پایتخت» در نوروز ۱۴۰۴ تبدیل به حادثهای رسانهای و اجتماعی شد. این سریال نهفقط مخاطب جذب کرد، بلکه دوباره بحثهای مهمی را درباره تلویزیون، حکمرانی، خانواده، رانت و جامعه ایرانی به سطح رسانهها آورد.
موفقیت پایتخت ۷، پرسشی اساسی را پیش روی سیاستگذاران فرهنگی و رسانهای گذاشت: چرا تنها سرمایه موفق ما، بازتولید نوستالژی است؟ و این بازتولید چه چیزی را درباره نظام تصمیمگیری و تولید محتوای ما بازگو میکند؟
پایتخت دیگر یک کمدی صرف نیست. هر فصل از آن، بیشتر به نوعی گزارش نمادین از زندگی مردم ایران شباهت دارد؛ با شخصیتهایی که هرچند تیپوارند، اما دردهایی آشنا را روایت میکنند.
در فصل هفتم، ما شاهد یک ارسطویی هستیم که ماشین لاکچری دارد، ولی هیچچیزش دقیقاً مشخص نیست؛ شغلی ندارد، اما رفاه دارد. ماشین گرانقیمت، سفر خارجی و نوعی حاکمیت پنهان بر خانواده و محله. آیا این تصویر آشنایی از یک طبقه خاص در حکمرانی نیست؟
بیشتر بدانید:
ارسطو؛ تمثیل یک مدیر ایرانی
از کاریکاتور تا واقعیت اجتماعی
حکمرانی در قالب طنز
رفاه بدون توضیح، قدرت بدون شفافیت
خانهای که آینه جامعه شد
غیبت «سارا و نیکا» در این فصل تنها یک انتخاب کارگردانی نیست؛ بازتابی است از حذف چهرهها در سیاست و رسانه. صداوسیما در سالهای اخیر با کنار گذاشتن برندهای تثبیتشده، سعی در نوسازی ظاهری داشت، اما «پایتخت» ثابت کرد که مردم همچنان با چهرههای آشنا، ارتباط عمیقتری دارند.
بازیگرانی مانند احمد مهرانفر (ارسطو) دیگر آن شخصیت پویا را ندارند. محوریت به شخصیتهای فرعی مانند «رحمت» رسیده، گویی سریال هم دچار جابهجایی نخبگان شده؛ همانطور که در فضای سیاسی و اجتماعی نیز چنین تحولاتی قابل مشاهده است.
بیشتر بخوانید:
سارا و نیکا، نماد حذف در سیاست
چهرهزدایی رسانهای و بینتیجگی آن
نخبگان خاموش؛ از تلویزیون تا جامعه
رحمت بهجای ارسطو؟
بازیگرانی در حاشیه قدرت داستان
نمیتوان موفقیت «پایتخت ۷» را فقط بهپای خاطرهانگیزی گذاشت. این سریال مانند آلارمی برای سیستم رسانهای و حتی سیاسی ایران عمل کرده است: اگر مخاطب هنوز به پای تلویزیون نشسته، نه بهخاطر ساختار جدید، بلکه به دلیل بازگشت به همان چهرههایی است که روزگاری با آنها خندیده و گریسته است.
این یعنی تلویزیون ایران، بدون «تنابنده»ها و «مقدم»ها، فعلاً توان تولید ستاره و محتوا ندارد؛ همانگونه که ساختار سیاسی نیز بدون چهرههای تثبیتشدهاش، دچار افت عملکرد میشود.
پایتخت ۷، با همه فراز و فرودهایش، از سیاستگذاران خواسته که واقعیت جامعه را نه در شعار، بلکه در داستان روایت کنند. از طریق طنز، خانواده، محله و مردهایی بهنام نقی، ارسطو و …، میتوان حرفهایی جدی درباره حکمرانی، حذف، رفاه، نابرابری و قدرت گفت.
سرمقاله امروز ما هشدار میدهد: صداوسیما اگر نتواند چهرهسازی کند، در باتلاق تکرار گذشته خواهد ماند. و کشور نیز اگر گفتوگو را با جامعه از دست دهد، حتی بهترین سریالها هم نخواهند توانست مخاطبان از دست رفته رسانه ملی را بازگردانند.
انتهای پیام/